۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

راه های مقابله با دولت های کودتایی چیست ؟




آنچه در خرداد 88 در ایران رخ داد شاید در ظاهر امر با دیگر کودتا های تاریخ تفاوت هایی داشته باشد.آنچه در تعریف یک کودتای نظامی می توان به آن اشاره داشت یک حرکت مسلحانه برعلیه قدرت حاکم است که به تصاحب قدرت با کمک نیروهای نظامی کشور منجر می شود و در ادامه آن محاکمه و اعدام یا تبعید صاحبان گذشته قدرت خواهد بود.
تفاوتی که در ظاهر، اتفاقات سال 1388 در ایران می تواند با تعریف کلاسیک یک کودتا داشته باشد در این است که شخص دومی برای به دست آوردن قدرت وارد میدان نشد و به عبارتی قدرت حاکم برای بقا به نیروی نظامی خود متوسل شد.
آنچه موجب شد این حرکت با وجود این تفاوت ها به یک نوع کودتا بدل شود را باید در تعریف صاحبان قدرت جستجو کرد. این کودتا درست همانند سایر کودتاهای گذشته در تاریخ  به دست عده ای و با کمک نیروهای نظامی برعلیه صاحبان اصلی قدرت یعنی مردم به وقوع پیوست. از این رو به آن لقب " کودتای انتخاباتی " دادند.
در این حادثه قدرتی که به مدت سه دهه خود را نماینده مردم و متعلق به آنها معرفی می کرد به ناگاه ماهیت خود را نشان داد و در یک جریان خونین خود را درمقابل مردم قرار داد و با بکار گیری امکانات نظامی خود قدرت را مجددا تصاحب نمود.
 در مسیر این اتفاقات بود که با دستان خویش نام تقدیس شده خود را با "حکومت کودتایی" جایگزین نمود. چراکه دیگر صحبت از کارامد بودن یا نبودن دولتی تحت امر نبود بلکه صحبت از ماهیت قدرت حاکمی بود که با دست آویز قرار دادن مفاهیمی چون انتخابات، دولت خدمتگذار، میزان رای مردم است و ... سه دهه مردم را گمراه ساخته و در پرده مردم سالاری ظاهر جنایت کار خود را پنهان کرده بود.
اکنون این سوال مطرح است که " آیا راهی وجود دارد که بتوان در مقابل چنین حکومت ضد مردمی و خون ریز ایستاد ؟ "
در پاسخ به این پرسش با توجه به تاریخ جوامع کودتازده باید به مورد بسیار مهمی اشاره کرد.
در بیشتر موارد در چنین جوامعی یک اندیشه در بین مردم رواج میابد. و آن شکست ناپذیری کودتا گران است.
علت این امر در چیست ؟
یکی از مهمترین عواملی که باعث می شود دولت های کودتایی شکست ناپذیر به نظر برسند، اضطراب و یاسی است که در بین مردم ایجاد می شود و این خود به خاطر دو علت بسیار مهم است:
1 – حضور نیروهای نظامی و امنیتی کشور در جریان کودتا ( نیروهایی که خود مسئول حفظ امنیت در جامعه هستند و تصور مقابله با آنها وجود نخواهد داشت.)
2 – نبود برنامه ای مشخص برای مقابله با کودتا.
آنچه از ترکیب این دو حاصل می شود، سردرگمی و استیصال مردم جامعه بوده که پاسخی است به چرایی وجود چنین تصوری از حکومت های کودتایی در ذهن جامعه.
پس آیا تمام جوامعی که دچار کودتا شدند محکوم به پذیرش ابدی آن بودند؟ آیا مواردی وجود نداشته که مردم بتوانند کودتا را شکست بدهند؟
با نگاهی کوتاه به تاریخ گذشته جوامع در میابیم که در میان کودتاهای متعددی که رخ داده، بوده اند کودتاهایی که شکست خورده اند.
علت شکست این کودتا ها در چیست ؟
همواره کودتاگران ( اغلب آنهایی که شکست خورده اند ) در یک اشتباه بزرگ مشترک بودند. ایشان بر این اندیشه اند که تنها با تحت کنترل داشتن سازمان های حکومتی و نهادهای قدرت قادر به مهار کل جامعه می باشند. ولی سوال اینجاست : آیا چنین حکومت هایی می توانند بدون همراهی بدنه جامعه ( در کلیه بخش ها ) در اداره آن موفق باشند و یا تنها به پشتوانه نظامی می توانند دولتی پایدار داشته باشند؟
درچنین شرایطی کودتاگران به دلیل گسستگی میان نهاد های قدرت و جامعه و نبود پیوستگی لازم در میان پایه های حکوتی در هم می شکنند. این سرانجام شوم برای چنین حکومت هایی به  واسطه جدایی از بدنه جامعه و تنفر مردم از قدرت حاکم  گریبان گیرشان شده است.
به عنوان مثال هایی در این ارتباط می توان به کودتای 1920 در آلمان، کودتای فرانسوی 1961 در الجزایر و کودتای 1991 شوروی ( که به همراه حمایت های جهانی شکست خورد) اشاره کرد.
با مطالعه در تاریخ این جوامع می توان راه های مقابله با کودتا گران را در دو مرحله اساسی دسته بندی نمود :
مرحله اول محروم ساختن حاکمیت از مشروعیت مردمی خود می باشد.
 چیزی که هر حکومتی برای بقای خود نیاز مبرمی به آن دارد، به ویژه حکومت های کودتایی  برای موجه نشان دادن خود بیشتر از سایر حکومت ها به آن محتاج هستند و برای رسیدن به آن از پرداخت هیچ هزینه ای کوتاهی نمی کنند. به همین منظور تلاش می کنند تا مردم را به طرفداری از خود وادار نمایند و یا اینکه ایشان را به سکوت بکشانند و به حالتی  سردرگم دچارشان سازند تا ندانند چه باید بکنند و خنثی باقی بمانند.
مرحله بعدی در راه مقابله با کودتاگران و شکست کودتا، پرهیز از همکاری و مخالفت مردمی با کودتا گران می باشد.
حکومتی که مشروعیت خود را از دست داده و با عدم همکاری جامعه خود روبرو باشد دچار قحطی سیاسی شده و به ناچار سقوط خواهد کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر