۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

عدم همکاری با حکومت و چگونگی شکست آن



برای شکست دادن حکومت های دیکتاتوری و مستبد نیازی به اقدامات خشن و خونین در سطوح وسیع نیست ، بلکه با توجه به دو اصل بسیار مهم در زیر ساخت های حیاتی لازم برای برقراری و استمرار یک نظام حکومتی می توان ضربات محلکی را از این ناحیه بر پیکر یک حکومت وارد ساخت.
دو اصل بسیار مهم و حیاتی برای بقای سیاسی یک نظام حاکم عبارت است از :
1-  مشروعیت مردمی
2- ثبات سیاسی

 مشروعیت مردمی :
در اساس مشروعیت یک نظام حاکم به معنی پذیرفته شدن آن نظام از طرف مردم جامعه است. مردمی که با حمایت و پشتیبانی خود از آن نظام  به او اجازه می دهند تا زمام امور مربوط به آن جامعه را بر عهده بگیرد و در برابر دیگر جوامع خود را نماینده مردمش معرفی کند. نماینده ای که دارای اختیارات تام از طرف مردم جامعه خود بوده و به واسطه پشتیبانی مردم خود می تواند  در منافع و آینده جامعه تحت حکومتش دخل و تصرف داشته باشد. از این رو مشروعیت برای یک حکومت به منزله مجوز و اعتبار نامه ای است که از طرف مردم یک جامعه برای یک نظام سیاسی صادر می شود. و بر اساس همین مجوز است که یک حکومت آغاز به کار می نماید و تا زمانی که این اجازه نامه اعتبار داشته باشد می تواند به کار خود ادامه دهد.
 نکته مهمی که در این زمینه باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد این است که اعتبار این مجوز ( مشروعیت یک نظام حاکم) تنها و تنها از سوی مردم هر جامعه برای حاکمین خود صادر می شود و هیچ منبع دیگری قادر به تامین اعتبار این مجوز نیست. علی رقم ادعای برخی حاکمین که مدعی هستند مشروعیت ایشان از ناحیه ای ورای مردم تامین می شود و مردم نقشی در تامین این اعتبار ندارند. اینگونه سخنان نشانه ای از بی اعتباری حکومتشان دارد و بر همین اساس دست به دامان منابع جعلی همچون دین (خداوند، پیامبران و به عنوان نمونه ای معاصر اسلام ناب محمدی)، ابرقدرت های جهانی و ... می شوند.

ثبات سیاسی :
پس از آنکه مجوز لازم برای حکومت از طرف مردم صادر شد  اصل مهم دیگر برای بقای سیاسی یک نظام، « ثبات سیاسی » اوست. ثبات سیاسی برای یک حکومت نشعت گرفته از پیوستگی و یکدستی موجود در بین نهاد های اجتماعی (در کلیه سطوح جامعه) با  نهاد قدرت می باشد. این نکته را باید در خاطر داشت که این دو نهاد از ارکان اصلی در شالوده سیاسی یک حکومت هستند. چرا که همانند پایه هایی می مانند که ساختار حکومتی بر آن تکیه کرده است و عدم حضور یکی باعث فروپاشی دیگری و در نهایت ازبین رفتن تکیه گاه نظام حاکم و سقوط آن می شود.


با توجه به این دو اصل حیاتی برای بقای یک نظام ( مشروعیت مردمی و ثبات سیاسی )می توان نتیجه گرفت که برای مبارزه با یک حکومت مستبد و قاصب می توان ریشه های آن را خشکاند به جای اینکه برای مقابله با آن در تیررس وحشیگری های او قرار گرفت.چرا که در مقابله رو در رو با مجموعه ای که دارای توان نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و شکنجه گری بالا می باشد و از کلیه امکانات موجود بهره می برد نیاز به همان مقدار توان اعم از تسهیلات نظامی، نفرات، آموزش، امکانات و تجهیزات دفاعی، مراکز اطلاعاتی، سرمایه و منابع مالی و ... می باشد. و در صورت مهیا بودن چنین شرایطی باید شاهد نبردی تمام عیار و مسلحانه باشیم که هزینه های گزافی را چه از نظر مالی و چه از نظر جانی به دنبال خواهد داشت. در صورتی هم که اینچنین امکاناتی مهیا نباشد تنها بخشی که متحمل صدمات و هزینه های بی حساب می شود به طور قطع ناحیه حاکم نیست.
پس می توان برای شکست دادن چنین مجموعه ای به پایه ها و تکیه گاه های آن حمله کرد و با ازبین بردن این ارکان اساسی و مسدود کردن شریان حیاتی آن این دیو عظیم الجسه را با تمام یال و کوپالش از پای درآورد و نابود ساخت.
سلب مشروعیت از یک نظام درست همانند باطل شدن یک مجوز می باشد و زمانی که مردم یک جامعه با صدای بلند اعلام می کنند که دیگر از حکومت خود راضی نیستند و به مخالفت با آن  بر میخیزند، این مجوز باطل می شود. در چنین شرایطی بسیار خوش بینانه است که فکر کنیم حکومتی که باعث نارضایتی مردم خود شده به همین سادگی و با از دست دادن مشروعیت خود عرصه را ترک کرده و عقب نشینی می کند. چرا که دلگرم به توان نظامی – اطلاعاتی و قدرت سرکوبگری خود است. پس لازم است پایه دیگر (ثبات سیاسی)  این مجموعه هم از میان برداشته شود.
برای این منظور جامعه باید آن بخشی را که در اختیار دارد از کار بیاندازد و آن چیزی نیست جز از کار انداختن نهادهای اجتماعی به وسیله عدم همکاری با حکومت در زمینه های مختلف.
در چنین شرایطی که حکومت مشروعیت خود را از دست داده  یا به عبارتی اعتبار مجوزش برای حکومت به سر رسیده است و با عدم همراهی و همکاری جامعه خود روبرو باشد دچار گسست (چند دستگی) در میان نهادهای قدرت خود می شود و این مهم به واسطه عدم پیوستگی میان نهادهای اجتماعی و نهاد های قدرت به وجود خواهد آمد. دو نهادی که پایه های اصلی در شالوده سیاسی کشور را تشکیل می دهند و بروز هرگونه اختلال در هرکدام از این دو نهاد موجب بروز شکاف سیاسی در کشور شده و شکست سیاسی حکومت (قحطی سیاسی) و سرانجام فروپاشی نظام حاکم را به دنبال خواهد داشت. در این شرایط نظام حاکم شاهد ریزش تدریجی نیروهای تحت امر خود در ساختارهای حکومتی خواهد بود که نتیجه ای جز تنگ تر شدن حلقه قدرتش نخواهد داشت و این تنها یک معنی دارد :
تضعیف نظام حاکم و سرانجام فروپاشی آن




۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

ارتباط با امام زمان، مردم فریبی یا واقعیت ؟؟





چنانچه بر اساس تعالیم اسلامی و باور مسلمین آن روز موعود فرا برسد و و امام زمان یا همان مهدی موعود دست بر دیوار کعبه بکوبد و حضور خود را اعلام نماید، آیا همچنان این آقایان تن علیل خود را به ایشان پیش کش می کنند و یا ایشان را شریک در جزء به جزء اعمال و تصمیمات خود می دانند؟

آیا به واقع این آقایان به روزی موعود ایمان دارند ؟

آیا به راستی هدف از سر دادن شعار " خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما " رساندن بیرق ولایت به دست منجی عالم بشریت بوده؟
و آیا هیچ گونه نگرانی از استمرار و بقای قدرت مطلقه خود که به واسطه این نهضت نسیبشان شده در پس این شعار پنهان نیست ؟


آیا کسانی که این چنین بر نشیمنگاه نائب بر حق امام زمان عاشقانه توسل می جویند، ولایت خود ایشان را نیز بر می تابند و به خاطر سربازی در رکاب ولی عصر از ساییدن سر بر آستان نائب بر حق او چشم پوشی خواهند کرد؟

آیا به واقع لحظه ای به این مسئله اندیشیده اند که ظالم و مظلوم واقعی چه کسانی هستند و قیام حضرتش بر علیه چه کسانی خواهد بود؟
آیا کسانی که با ساختن وضو و با نیت خدمت به نایب برحق حضرت عصر و اهل بیت نبی اسلام و با انگیزه جهادی مقدس به دختران و پسران هم زبان خود تجاوز می کردند به نحوی که از فرط جراحات جان ایشان که خداوند به ایشان بخشیده بود را  با دستان خود می ستاندند، لحظه ای به این می اندیشند که اگر ولی عصر حاضر شوند ایشان را به همراهی  خواهند پذیرفت؟
آیا  تنها خواندن دعای عهد و گریستن در مسجدی و یا بر سر چاهی کافی است تا ایشان  در زمره یاران آن حضرت قرار گیرند؟
آیا نایب بر حق منجی عالم بشریت، براستی حقانیت ایشان را بر دوش می کشد؟
 و آیا در صورت ظهور، ولایت را همچون تن علیل خود به ایشان پیشکش خواهد کرد؟

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

راه های مقابله با دولت های کودتایی چیست ؟




آنچه در خرداد 88 در ایران رخ داد شاید در ظاهر امر با دیگر کودتا های تاریخ تفاوت هایی داشته باشد.آنچه در تعریف یک کودتای نظامی می توان به آن اشاره داشت یک حرکت مسلحانه برعلیه قدرت حاکم است که به تصاحب قدرت با کمک نیروهای نظامی کشور منجر می شود و در ادامه آن محاکمه و اعدام یا تبعید صاحبان گذشته قدرت خواهد بود.
تفاوتی که در ظاهر، اتفاقات سال 1388 در ایران می تواند با تعریف کلاسیک یک کودتا داشته باشد در این است که شخص دومی برای به دست آوردن قدرت وارد میدان نشد و به عبارتی قدرت حاکم برای بقا به نیروی نظامی خود متوسل شد.
آنچه موجب شد این حرکت با وجود این تفاوت ها به یک نوع کودتا بدل شود را باید در تعریف صاحبان قدرت جستجو کرد. این کودتا درست همانند سایر کودتاهای گذشته در تاریخ  به دست عده ای و با کمک نیروهای نظامی برعلیه صاحبان اصلی قدرت یعنی مردم به وقوع پیوست. از این رو به آن لقب " کودتای انتخاباتی " دادند.
در این حادثه قدرتی که به مدت سه دهه خود را نماینده مردم و متعلق به آنها معرفی می کرد به ناگاه ماهیت خود را نشان داد و در یک جریان خونین خود را درمقابل مردم قرار داد و با بکار گیری امکانات نظامی خود قدرت را مجددا تصاحب نمود.
 در مسیر این اتفاقات بود که با دستان خویش نام تقدیس شده خود را با "حکومت کودتایی" جایگزین نمود. چراکه دیگر صحبت از کارامد بودن یا نبودن دولتی تحت امر نبود بلکه صحبت از ماهیت قدرت حاکمی بود که با دست آویز قرار دادن مفاهیمی چون انتخابات، دولت خدمتگذار، میزان رای مردم است و ... سه دهه مردم را گمراه ساخته و در پرده مردم سالاری ظاهر جنایت کار خود را پنهان کرده بود.
اکنون این سوال مطرح است که " آیا راهی وجود دارد که بتوان در مقابل چنین حکومت ضد مردمی و خون ریز ایستاد ؟ "
در پاسخ به این پرسش با توجه به تاریخ جوامع کودتازده باید به مورد بسیار مهمی اشاره کرد.
در بیشتر موارد در چنین جوامعی یک اندیشه در بین مردم رواج میابد. و آن شکست ناپذیری کودتا گران است.
علت این امر در چیست ؟
یکی از مهمترین عواملی که باعث می شود دولت های کودتایی شکست ناپذیر به نظر برسند، اضطراب و یاسی است که در بین مردم ایجاد می شود و این خود به خاطر دو علت بسیار مهم است:
1 – حضور نیروهای نظامی و امنیتی کشور در جریان کودتا ( نیروهایی که خود مسئول حفظ امنیت در جامعه هستند و تصور مقابله با آنها وجود نخواهد داشت.)
2 – نبود برنامه ای مشخص برای مقابله با کودتا.
آنچه از ترکیب این دو حاصل می شود، سردرگمی و استیصال مردم جامعه بوده که پاسخی است به چرایی وجود چنین تصوری از حکومت های کودتایی در ذهن جامعه.
پس آیا تمام جوامعی که دچار کودتا شدند محکوم به پذیرش ابدی آن بودند؟ آیا مواردی وجود نداشته که مردم بتوانند کودتا را شکست بدهند؟
با نگاهی کوتاه به تاریخ گذشته جوامع در میابیم که در میان کودتاهای متعددی که رخ داده، بوده اند کودتاهایی که شکست خورده اند.
علت شکست این کودتا ها در چیست ؟
همواره کودتاگران ( اغلب آنهایی که شکست خورده اند ) در یک اشتباه بزرگ مشترک بودند. ایشان بر این اندیشه اند که تنها با تحت کنترل داشتن سازمان های حکومتی و نهادهای قدرت قادر به مهار کل جامعه می باشند. ولی سوال اینجاست : آیا چنین حکومت هایی می توانند بدون همراهی بدنه جامعه ( در کلیه بخش ها ) در اداره آن موفق باشند و یا تنها به پشتوانه نظامی می توانند دولتی پایدار داشته باشند؟
درچنین شرایطی کودتاگران به دلیل گسستگی میان نهاد های قدرت و جامعه و نبود پیوستگی لازم در میان پایه های حکوتی در هم می شکنند. این سرانجام شوم برای چنین حکومت هایی به  واسطه جدایی از بدنه جامعه و تنفر مردم از قدرت حاکم  گریبان گیرشان شده است.
به عنوان مثال هایی در این ارتباط می توان به کودتای 1920 در آلمان، کودتای فرانسوی 1961 در الجزایر و کودتای 1991 شوروی ( که به همراه حمایت های جهانی شکست خورد) اشاره کرد.
با مطالعه در تاریخ این جوامع می توان راه های مقابله با کودتا گران را در دو مرحله اساسی دسته بندی نمود :
مرحله اول محروم ساختن حاکمیت از مشروعیت مردمی خود می باشد.
 چیزی که هر حکومتی برای بقای خود نیاز مبرمی به آن دارد، به ویژه حکومت های کودتایی  برای موجه نشان دادن خود بیشتر از سایر حکومت ها به آن محتاج هستند و برای رسیدن به آن از پرداخت هیچ هزینه ای کوتاهی نمی کنند. به همین منظور تلاش می کنند تا مردم را به طرفداری از خود وادار نمایند و یا اینکه ایشان را به سکوت بکشانند و به حالتی  سردرگم دچارشان سازند تا ندانند چه باید بکنند و خنثی باقی بمانند.
مرحله بعدی در راه مقابله با کودتاگران و شکست کودتا، پرهیز از همکاری و مخالفت مردمی با کودتا گران می باشد.
حکومتی که مشروعیت خود را از دست داده و با عدم همکاری جامعه خود روبرو باشد دچار قحطی سیاسی شده و به ناچار سقوط خواهد کرد.

۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

آموزش روشی جدید و ساده برای شعار نویسی

حتما تا به حال به تبلیغ هایی که در کف پیاده رو ها ریخته شده توجه کرده اید. چرا ما نتوانیم چنین کاری را به عنوان یک حرکت خوب و با امنیت بالا  انجام بدهیم ؟ یعنی ریختن برگه های شعار نویسی شده در کف خیابان.

اگر ما  برگه های کوچک شعارنویسی شده ای در اختیار داشته باشیم که قابل حمل باشد و به آسانی در جیب لباسمان جا بگیرد، می توانیم بدون اینکه جلب توجه کرده باشیم تعدادی از این برگه ها را در هر کجا که هستیم به آرامی از جیب خود به بیرون بریزیم و محل را ترک کنیم.

بر این اساس در ادامه روشی ساده برای تهیه چنین برگه هایی به همراه تصاویر مربوطه ارائه شده است. 

روش کار:

وسایل مورد نیاز :

در پیاده سازی این روش موارد زیر مورد نیاز است:
1- یک دستگاه کامپیوتر
2- نرم افزار ویرایش متن و یا تصویر ( Photoshop, Word, Excel, ... )
3- کاغذ A4
4- پرینتر ( چاپگر )

در مرحله اول ابتدا ما نیاز به طراحی در یک محیط نرم افزاری مناسب با قابلیت رسم گرافیکی داریم. محیط هایی مانند Photoshop, Word, Excel, ... و یا هر نرم افزار مشابهی که بتوان با آن یک صفحه A4 را به کمک خط کشی به چند بخش مساوی تقسیم کرد.
مشابه با آنچه در شکل زیرمشاهده می شود ( بدون در نظر گرفتن نقطه چین ها )





در مرحله بعدی باید شعارهای مورد نظر در خانه های ایجاد شده نوشته شوند یعنی در مکان هایی که در تصویر بالا با نقطه چین مشخص شده اند ( بجای این نقطه چین ها شعارها را بنویسم )


قابل خواندن در یک نگاه !

نکته مهمی که در نوشتن شعارها باید به آن توجه شود اندازه حروف و به اندازه کافی درشت بودن نوشته ها می باشد. به آن جهت که این شعارها باید در یک نگاه قابل خواندن باشند ( مانند استفاده از فونت بزرگ و برجسته ای مثل  Titr  و یا  Jadid ) 

 در تصویر زیر نمونه ای از نوشتن یک شعار نمونه نشان داده شده که در نوشتن آن از فونت Titr  استفاده شده است :




بعد از اینکه تمام خانه ها را به همین صورت نوشتیم حالا باید طرح را به روی هر دو طرف کاغذ پرینت ( چاپ ) کنیم

در آخر کار هم کاغذی را که در دوطرف آن طرح بالا را پرینت ( چاپ ) کردیم  از قسمت های خط کشی شده برش می دهیم.

اکنون توانسته ایم 8 برگ پشت و رو شعارنویسی شده و با اندازه مناسب جهت حمل را به آسانی تهیه کنیم و می توانیم آنهارا با امنیتی بالا در هر کجا که باشیم از جیب خود بیرون بریزیم  بدون اینکه نگران به پشت افتادن برگه ها باشیم چون شعار مورد نظر  در هر دو طرف آن چاپ شده است.

توصیه امنیتی :
جهت بالا بردن امنیت این حرکت از حمل تعداد زیاد این برگه ها جدا خود داری کنید. در هر مرتبه از اجرای این حرکت تعداد کمی از این برگه ها را همراه داشته باشید. بهترین حالت  برای اجرای این حرکت آن است که تمام آنها را در یک مرحله بیرون بریزید.


چنانچه هموطن عزیزی برای طراحی این روش با مشکل روبرو می باشد، می تواند شعار های مورد نظرش را در نظرات این بخش بنویسد تا پس از تهیه، آدرس ( لینک ) طرح آماده شده جهت استفاده ایشان و دیگر عزیزان در قسمت نظرات همین بخش قرار داده شود

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

راه کارهای عملی : روشی ساده - قابل اجرا - با امنیت بالا برای مشارکت بیشتر

راه کارهای عملی  برای انجام حرکت های تاثیر گذار بسیار مهم و حیاتی هستند.

پیشنهاد روش های ساده و قابل اجرا که دارای امنیت بسیار بالایی هم باشند می تواند در جذب بیشتر مشارکت مردمی نقش برجسته ای را ایفا کند. این مهم سبب کاهش هزینه های اجتماعی در اجرای حرکت های آتی می گردد.

از این رو سعی می شود تا در مطلب آینده یک روش جدید شعارنویسی به عنوان یکی از این روش ها بررسی گردد

۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

آگاهی بیشتر = مشارکت بیشتر = هزینه کمتر = پیروزی


اگر همه بدانیم چگونه به آنچه می خواهیم  می توانیم برسیم آن وقت است که برای رسیدن به آن تلاش می کنیم.

 این روزها با هرکسی صحبت می کنم همه می گویند چرا مردم ساکتند و هیچ کس کاری نمی کند؟

 مردم...!  مردم...!  مردم...!

اين مردم چه کسانی هستند که ساکتند و هیچ کاری نمی کنند؟

خوب همین تک تک ما هستیم که با هم می شویم مردم، چرا ما خود ساکت نشسته ایم و انتظار داریم مردم کاری بکنند؟

من اگر بنشینم ، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟